دیباچه: رمان «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم»
«همسرم که در خط پایان چشم بهراه مانده بود به سویم آمد و مبهوت پرسید: «چه شده؟» بعد هم افزود: «ولی تو هنوز قدرت زیادی داری و میدانم که خوب تمرین خواهی کرد.»
بهراستی چه اتفاقی افتاده؟ خودم هم نمیدانستم. حتا کمترین نشانهای برای یک پاسخ نمییافتم. به خودم گفتم شاید، خیلی ساده، دارم پیر میشوم. شاید هم دلیل دیگری داشته باشد، مثلاً اینکه به نکتهای مهم توجه نکرده باشم. ولی در آن لحظات هر تأملی فقط در حد یک تأمل باقی ماند، مثل باریکۀ آبی حقیر که آرام در دل خاک فرو برود.
دیباچه: رمان ملکوت؛ همنشینی با غیرآدمیان
با کتاب به دوردستها سفر میکنیم، میخندیم، غصهدار میشویم و یاد میگیریم. ما برای شناخت خودمان، شناخت دیگران، برای صحبت کردن، و برای فکر کردن، نیاز داریم که بدانیم و چه همراهی بهتر از کتاب؟
از این پس در وبلاگ مهربانه بخش جدیدی به نام دیباچه داریم که در آن به معرفی کتابها میپردازیم. فرقی نمیکند کتاب در چه زمینهای باشد؛ داستانی، علمی، کسب و کار و هر چه که باشد، به آن سرک میکشیم و مفتخریم که در این ماجراجویی شما را همراه خودمان داریم. امیدواریم از این بخش لذت ببرید. همچنین اگر کتاب خوبی میشناسید، میتوانید از طریق اینستاگرام (mehrabane.ir@) یا توییتر مهربانه (mehrabane@) آن را به ما معرفی کنید.
***
ملکوت، نام رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. ملکوت با روایت حلول جن در آقای مودت شروع میشود. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است. این داستان بلند که اولین بار در جلسات ادبی جنگ اصفهان خوانده شد تنها اثر بلند بهرام صادقی است. فیلم ملکوت به کارگردانی خسرو هریتاش، محصول ۱۳۵۵، برداشت آزادی از این کتاب است. در ادامه مطلب میتوانید پارهای از این رمان را مطالعه کنید: